محل تبلیغات شما
 

چهارشنبه ظهرتو شلوارش کارخرابی کرد بهش دعوا کردم که چرا تو شلوارت کردی  دستاشو به خالت بیتفاوتی برگردوند و گفت نامیدونم (نمیدونم)منم کلی دعواش کردم بعدش موه چی پشیمون شدم ولی دیگه حق بهم بده خیلی خسته شدم خییلی نمیدونم چرا نمیگی بعدشم بهت مخل نزاشتم خودت اومدی متکاتو که میگی موتلا عاوردی بغل متکام گذاشتیو خابیدی یکساعت نگذشته بود که دیدم بغلم نشستی تا گفتم بخاب زدی زیر گریه و گفتی دلم نمیدونم بخاطر کم محلی من گریه کردی و دلدردو به‌نه کردی عاخه اینقدر مظلومی که در بدترین شرایط هیچی نمیگی ولی نمیدونم  یدفعه چت شد بهت عرق نعنا و نبات و دارو دادم کاردرمانیتوکنسل کردم که البته تا اونموقع خ‌ب شدیو رفتیم  خلاصه که خیلی ترسیدم فک کردم نکنه آپاندیس باشه اما خدارو شکر خوب شدی 

 

مثلا به پرتغال میگی پوتلا هر شبم میگی برام قصه بگو قصه آقاپلیسه که زنگ درخونه و نیزنه ازونورم ارسلان شبا میزنه پشتش و میگه دادا مولا برام لالای بخون دیدن این لحظات خیلی شیرینو دلنشینه 

تلاش مجدد. برا پوشک گرفتن عرشیا

دلدرد. یهویی عرشیا

نمیدونم ,خیلی ,کردی ,میگی ,ولی ,شدم ,کردم که ,خ‌ب شدیو ,شدیو رفتیم ,رفتیم  خلاصه ,اونموقع خ‌ب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها